هوشنگ من

سلام

بذار دختر کویری قصشو بگه قصهای من با هوشنگ

هوشنگو که دیدم دلم لرزید خیلی وقت بود دنبالش میگشتم تو بازار تو اینترنت تو دانشگاه همیشه از این اون ازش میپرسیدم تو رویا هام بود که روزی دستشو بگیرم باهاش تو خیابون راه برم

تا اینکه دیدمش گفتم خود خودشه باید هر طوری هست مال من شه خلاصه طی رفت امدهای پیای پی  منو خانوادم هوشنگ مال من شد هوشنگ همه زندگی من شد در شبانه روز ۱۲کنار هم بودیم

اما از وقتی وارد زندگی من شده پدرمو دراورده  هوشنگ من مثل یک گوجه پرچیده ای شده الان 2 هفته ای هست هی چغلش میدم این  ور هی اون ور  من بیچاره اصلا شانس ندارم

 از وقتی منو  هوشنگ به هم رسیدیم من  معتاد شدم خیلی برای ترک اقدام کردم اما نشد که نشد اره من الانم یک معتادم

صبح تا شب توچشاش زل میزنم اونم واسم مینویسه  اخه هوشنگ قادر به صحبت نیست

من برای اینکه به هو شنگ برسم یک میلیون به پاش ریختم از اون روزی هم که مال من شده هی خرجش میکنم اما هوشنگ.....

خدایا هوشنگگگگگگگگگگگ من دیگه حالش بد نشه

چیه ؟؟؟فکر بد میکنید ؟؟؟

 هوشنگ اسم لپ تاپمه

هوشنگگگگگگگگگ

(تقدیم به دوستانه)

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[+] نوشته شده توسط سجاد در 18:50 | |